امشب به ياد خاطره هامان قدم زنان

برگردو پيش اين دل تنهاي من بمان

 

دستي به روي صورت زردم بكش،همين

بگذار زير سايه ي عشقت شوم جوان

 

برگردو از ميان صداها بخوان مرا

من آن صداي گمشده ي عاشقم ،همان

 

شايد نداني از غم تو خون گريستم

من بي تو تا هميشه پراز غصه ام بدان

 

بگذار مرد عاشق روياييت شوم

ازپيش خود براي هميشه مرا نران

 

برگردو در حرير خيالم بمان عزيز

امشب به ياد خاطره هامان قدم زنان...

 

مهدی نعیم

 

 



تاريخ : یک شنبه 13 دی 1394برچسب:مهدی نعیم, | 18:12 | نويسنده : آریا |

 

بی تو خزان ِ عمر ِ من از راه میرسد

 پایان ِمن چه ساده و جانکاه میرسد

 

بار ِ دگر تمام ِ غمت تا عروج ِ صبح

 امشب به دست ِخاطره ها آه ،میرسد

 

بر من وزید خاطره هایی به رنگ ِ تو

 همچون هوای ِ تازه که گهگاه میرسد

 

آینده ام بدون ِ تو روشن نمیشود

 مصداق ِما به دشت ِشب و ماه میرسد

 

میدانم هجرت ِ ابدی از جهان ِ تو

 روزی،شبی،سریع و به ناگاه میرسد

 

ای پیک ِ مرگ مژده ی ِ فرجام ده مرا

 با من بگو که لحظه ی ِدلخواه میرسد

 

ای لحظه ساز خاطره های خوش ِخیال

 بی تو خزان ِ عمر ِ من از راه میرسد

 

مهدی نعیم





تاريخ : چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:مهدی نعیم, | 18:16 | نويسنده : آریا |

 

بی تاب لحظه های حضورت نمیشوم

دلتنگ خاطرات نمورت نمیشوم

 

تنها نشسته ام دگر از عشق خالیم

خیره به جاده های عبورت نمیشوم

 

درگیر و دار ورطه ی مرداب عشق تو

پامال زخمه های غرورت نمیشوم

 

در لحظه ی بریدن و رفتن ز پیش تو

رام سپاه اشک بلورت نمیشوم

 

بی تو همان کبوتر آزاده ام هنوز

دیگر اسیر و بسته ی زورت نمیشوم

 

روزی که خاک سرد زمین خانه شد تورا

دیگر بسان زائر گورت نمیشوم

 

ماها ز آسمان شبم رفته ایی چرا؟

چشم انتظار دیدن نورت نمیشوم

 

آئینه ی صبور دلم را شکسته ایی

دنیا دگر \\\"نعيم\\\" صبورت نمیشوم

 

مهدی نعیم




تاريخ : چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:مهدی نعیم, | 18:10 | نويسنده : آریا |

 

ديريست حسرتي به دلم نقش بسته است

هر جا روم بروي دلم راه بسته است

 

ديريست آرزوي نگاهت دو ديده راست

از بس كه شب به صبح رسانديم خسته است

 

يك لحظه بر سياهي بختم نگاه كن

انگار پيك مرگ به راهم نشسته است

 

نوبت به رقص مرگ رسيده دگر تمام

اين عمر سوخته بند ز بندم گسسته است

 

طومار زندگانيم اي نيستي بپيچ

كز لابلاي چاك دلم چاك رسته است

 

ميداني از چه تنگ بلور دلم شكست؟

دلخواه من ز اخم نگاهت شكسته است

 

با لهجه غمين سكوتت مرا بخوان

تا آن زمان كه قاصد روحم نجسته است

 

بيرنگ تر ز آينه رنگين رخم ببين

باران اشك زردي رويم نشسته است

 

آهنگ زندگي چه غم انگيز گشته است

اين بغض تلخ ساز به يادت شكسته است

 

با سايه ي عميق سكوت ابريم نما

اين لحظه ها دقايق سبزي خجسته است

 

آواز كن\" نعيم\" خدا را بگو بگو!

ديريست حسرتي به دلم نقش بسته است

 

مهدی نعیم





تاريخ : چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:مهدی نعیم, | 18:9 | نويسنده : آریا |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد